این شعر از هادی جمالی است در اعتراض به سانسور شدید واژگان در شعر و داستان:
ای دلبر من، ای قد و بالات سه نقطه!
ای چهره ی تو در همه حالات سه نقطه…
لب( بووووق) دهن (بووووق) تمام سر و تن (بووووق)!
اصلا چه بگویم که سراپات سه نقطه…
برخیز و میان همگان جلوه گری کن!
حال همه در حال تماشات سه نقطه…
با دشمن خود یاری و با یار چو دشمن!
ای آنکه تولا و تبرات سه نقطه…
آخر به زری یا ضرری یا که به زوری؟!
میگیرم از آن گوشه ی لبهات سه نقطه…
چشم من و گیسوی تو (نه) چادر تو (خوب)!
دست من و بازوی تو (نه) پات سه نقطه…
“تا باد صبا پرده ز رخسار وی انداخت”
این بخش خطرناک شده کات سه نقطه…
آخر چه بگویم که توان چاپ نمودن!
ای بر پدر کل ادارات سه نقطه…